ایتالیایی نا آرام
ز.ن.: مارتین اسکورسیزی – متولد 1942نیویورک در خانواده ای ایتالیایی ، مسیحی ، معتقد و مهاجر- دانش آموخته دانشگاه نیویورک
در اسکار امسال مارتین اسکورسیزی باز هم از اسکار محروم ماند ، اگر چه انتظار غیر از این هم نمی رفت . حتی خود اسکورسیزی هم از اسکار ناامید شده است " دیگر اسکار برایم اهمیتی ندارد. الان فیلم ها و خود سینما برایم مهم تر است... دیگر برای اسکار فیلم نمی سازم."
اسکورسیزی قطعا یکی از مطرح ترین چهره های سینمای معاصر آمریکاست. با کمک فرانسیس فورد کوپولا ، وودی آلن سبک نیویورک را پایه گذاری کرد.
در دوران کاری خود ، فیلمهای متنوعی را کارگردانی کرده است اما هر یک از این فیلمها نشان از کارگردانی جستجو گر ، جسور و کاردان را در خود دارد و امضای اختصاصی اسکورسیزی را : تدوین و حرکات دوربین غیر معمول ، استفاده بجا از موسیقی های پاپ ، ضد قهرمانهایی خارج از عرف در خود دارد.
از مطرح ترین فیلمهای اسکورسیزی راننده تاکسی ، گاو خشمگین ، آخرین وسوسه مسیح ، رفقای خوب ، دارودسته های نیویورک ، کیپ فیر Cape Fear ، عصر معصومیت ، رنگ پول و کازینو را می شود نام برد.
منتقدین اسکورسیزی را فیلمسازی داستانگو می دانند و پایبندبه مهمترین اصل سینما یعنی تصویر.
اما علی رغم کارنامه درخشان ، سوابق خوب تا کنون برای کارگردانی هیچ یک از فیلمها جایزه اسکار را دریافت نکرده است. امسال هم فیلم هوانورد ( که خلبان هم ترجمه شده اما به نظر ترجمه دقیق تر هوانورد است) از این جایزه بی نصیب ماند. بسیاری از عوامل فیلمهای اسکورسیزی به اسکار رسیده اند. بازیگران ، تدوین گر، فیلم بردار، آهنگساز و ... اما روی خوش نشان ندادن آکادمی به او کمی عجیب به نظر می رسد. مهمترین عامل این ناکامی خشونت موجود در فیلمهای اوست. خود اسکورسیزی می گوید با اینکه در لس آنجلس زندگی می کند اما بیش از حد نیویورکی است و طبعا خشونت فیلمهایش هم به علاقه اش به محیط خشن نیویورک بر می گردد. اکثر فیلمهای اسکورسیزی در درجه بندی انجمن سینمای امریکا ، درجه R دارند. و همیشه هم دو دلیل خشونت و زبان در دلایل این درجه بندی ذکر شده . علاقه اسکورسیزی به آنچه که خودش آنرا خشونت ناب نام گذاشته یکی از مهمترین دلایل ترشرویی اکادمی به اوست. " آکادمی به خشونت موجود در تصاویر علاقه ای ندارد و به یک خانواده خوب فکر می کند" با آنکه به نظر اسکورسیزی خشونت جزیی از صحنه های هر روزه زندگی است.
اینجاست که یکی از مهمترین بحثهای کهنه دوباره مطرح می شود. آیا سینما گر تعهدی نسبت به نوع و قالب و مضمونی که حرفش را بیان می کند دارد؟ حد و مرز این تعهد کجاست؟ وقتی فیلمساز می خواهد کسی را نشان دهد که تجاوز به زنان کارش بوده است آیا فقط در گفتگو ها باید اینرا نشان داد یا کاری که اسکورسیزی در کیپ فیر انجام می دهد ، رابرت دنیرو(مکس کیدی) در نهایت خشونت دستان همکار وکیل دعاوی را می شکند، با دندان تکه ای از صورت او را می کند و به او تجاوز می کند. این صحنه ها شاید فجیع به نظر برسند ، اما هر روزه خبر یک نوع از اینها را ، در بعضی موارد حتی خشن تر را در روزنامه ها می خوانیم.اگر هنرمندی بخواهد تصویری از جامعه ارائه بدهد چه باید کرد؟ در این جا دو نظریه متفاوت وحود دارد، یکی گروهی که اعتقادی به رعایت موازین اخلاقی در سینما ندارند و حتی چیزی بنام اخلاق را نفی می کنند. در عوض سینمای واقعی را می پذیرند. سینمایی که واقعیت را به تصویر بکشد و گروه دیگر که تعهد کارگردان به اخلاق را ضروری می دانند و به تصویر کشیدن صحنه هایی نظیر آنچه ذکر شد را غیر اخلاقی می دانند. به این ترتیب فیلم ، از واقعیت فاصله می گیرد و اگر محیط مثل محیط سینمای ایران باشد که اساساٌ فیلمهایی مثل کیپ فیر ساخته نمی شوند و در فیلمها تصویری خیلی رقیق شده از واقعیت جامعه دیده می شود. کوبریک از کسانی است که به رعایت موازین اخلاقی در سینما اعتقاد ندارد.در فیلم درخشش اینرا آشکارا نشان داده است. اسکورسیزی شاید مانند کوبریک نباشد اما اعتقادش به خشونت ناب باعث ناکامی او شده است. با وجود خشونت بیش از حد بازهم فیلمهای رفقای خوب ، کازینو ، کیپ فیر، دارو دسته های نیویورک فیلمهای تاثیرگذار و دوست داشتنی ای هستند ، چیزی که این فیلم ها بیان می کنند فراتر از خشونت ظاهری آنها است ، مفهومی که تا مدتی بیننده را به خود مشغول می کند.
-----------------------
نقل قولها از مصاحبه چاپ شده در روزنامه شرق /ش 448