Buld Of Your Imaginigs a bower in wilderness ere you build a house within the citywalls. J.K.Jibran

براي همه كس و هيچكس

ما مثل براونينگ چنين مي انديشيم كه : « طعام و شراب براي من تحصيل معني زندگي است» قسمت اعظم زندگي ما بي معني است و در ترديد و بيهودگي هدر مي رود. ما با بي نظميهايي كه درون و بيرون ماست مي جنگيم و مع ذلك حس مي كنيم كه اگر بتوانيم روح خود را بشكافيم يك امر مهم و پر معني در آن پيدا مي كنيم. ما در جستجوي فهم اشياء‌ هستيم. و بقول نيچه: «معني زندگي براي ما اين است كه خود و آنچه به آن بر مي خوريم به روشني و شعله مبدل سازيم» ويل دورانت – تاريخ فلسفه


Contact :Stpwolf@hotmail.com
StpWolf@Hotmail.com

Ali's  book recommendations, reviews, favorite quotes, book clubs, book trivia, book lists

...آرشيو...

...Links...

...BaBeL LibRarY...

Enter Number of Letters


 

عطار، عرفان

هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

بیت بالا را کسی گفته است که امروز کتابهایش مرز فروش کتابهای شعر را شکسته اند ، اگر بیت را به حساب تواضع مولانا نگذاریم ، که تواضع هم نیست، مقام عرفانی عطار را نزد عارف بزرگی چون مولانا می رساند. دیروز روز عطار بود و مثل همیشه چند مقاله در روزنامه ها و یاد بودی. شرق هم چند یادداشت در مورد عرفان و یکی هم ویژه عطار به چاپ رسانده بود.

مقام عطار برای کسانی که حتی از دور هم با عرفان آشنایی دارند، از جمله خود من، روشن است. به اعتقاد من من کسانی که از زندگی عادی دست می کشند تا به راهی قدم بگذارند که پر خطر است و سرنوشت خود را گونه ای دیگر رقم بزنند ، افرادی هستند که معنای واقعی زندگی را دریافته اند. عطار هم در یک انقلاب درونی زندگی عادی روزمره را کنار گذاشت و به راهی رو آورد که آن آسایش و آرامش زندگی عادی را نداشت. داستان تحول درونی او معروف است. درویشی به مغازه ی عطاری ( دارو فروشی ) عطار می آید و در طلب چیزی از او سماجت می کند و عطار هم به او می گوید با این سماجت چطور جان به عزرائیل خواهد داد و درویش سرش را بر کاسه گدایی اش می گذارد و شهادتین را می گوید و می خوابد. شب که عطار مغازه را به سوی خانه ترک می کند می بیند که درویش جان داده است و همین تحولی عمیق در او ایجاد می کند، ترک دیار می کند و مانند همه سالکان به سفر و جستجوی مراد می پردازد و از محضر افرادی همچون مجد الدین بغدادی و قطب حیدر استفاده کرد و به دلیل اندوخته قوی ادبی که داشت مفاهیم و روش خود را در قالب شعر در آورد و کتابهای ارزشمندی را بر جا گذاشت. از جمله منطق الطیر که یکی از بهترین کتابهای عرفان اسلامی است که یکی از اصول عرفانی که همان حرکت از کثرت به وحدت است را بیان می کند. سی مرغ به رهبری هد هد به دنبال یافتن سیمرغ به سوی کوه قاف پرواز می کنند اما در نهایت در می یابند که خود سیمرغ هستند و کتاب به همان روش معمول ادبیات کهن ایران یعنی داستان در داستان است.

اما انگیزه نوشتن این یادداشت حملاتی بود که در یادداشتهای شرق بر عرفان شده بود. جوهر یادداشتها این بود که عرفان انسان را به فرار از واقعیت روزمره می کشاند و به نوعی تخدیر ذهن است و عرفا از جمله مولانا را متهم می کردند که در طریق خود مدام از صلح حرف زده اند و در زمان حملات مغول هیچ عکس العملی نشان نداده اند. و برای این مورد مولانا را مثال زده اند که نه در عمل و نه در آثارش هیچ اشاره ای به مغولها و مذمت آنها نکرده است. نوک حملات یادداشتها متوجه عرفان بود و این باعث تعجب است.

عرفانی که در ویژه نامه شرق به نام عرفان آپارتمانی یادشده است اساسا ربطی به عرفان ندارد. خواندن چند بیت شعر و سماع با نوار و این حرفها کجا و آن عرفان ناب کجا. همه ما فقط چیزهایی شنیده ایم و خودمان در ذهن چیزهای دیگری به شنیده ها اضافه کرده ایم و این ملغمه ذهنی شده است عرفان. مثل همه چیزهای وارداتی امروز این عرفان هم اساسا از واقعیتش تهی شده است و به دست ما رسیده است. این عرفان چیزی است مثل مدیتیشن و یوگا و ذن که به همت والای غرب مدرنیزه شده است و شیک و بسته بندی شده به دست ما می رسد. انسان غربی برای فرار از آن فشار زندگی صنعتی و سرعت و کارروزمره به تخدیر نیاز دارد. چه چیزی بهتر از عرفان و مدیتیشن. مراد و مرشد هم نمی خواهد . ماهواره و سی دی و اینترنت هم که همه چیز را در دسترس قرار داده است. کافی است یک سی دی مدیتیشن تهیه کنید و پیرو ذن بشوید. جوهر ذن ؟ مهم نیست . عرفان هم امروز به این وضع دچار شده است. مراسم سماع برگزار کردن یک دستگاه پخش می خواهد ، چند شمع و احتمالا چند وسیله نورپردازی و بقیه چیزها هم آسان است. کافی است چیزی زمزمه کنی بچرخی و بچرخی تا به کشف و شهود برسی. بعد که چراغها روشن می شود همان زندگی روزمره لعنتی. عرفان فقط چاشنی زندگی روزمره است که کمی تلخی اش را کم کند همین. ربط این عرفان آپارتمانی به طریقتی که مرید سالها در آن به اکتساب می پرداخت و تحصیل مقامات می کرد و اصلاح درون و از این کارها کجاست؟

تقصیر عطار و طریقت او در این ها چیست؟ این عرفان که امروز بین جامعه ما رواج دارد از منبع واقعی آن یعنی عطار و مولانا و حافظ به دست ما نرسیده است. ترجمه کتابهای کوئیلو ، کاستاندا ، اوشو و ... است که این روش را در بین مردم گسترش داده است. در این میان اتهامات متوجه افرادی مانند کوئیلوست که قصه های شرقی را با مفاهیم ذهنی خود می آمیزند و نتیجه کار چیزی بدون اصالت ، خالی از جوهر واقعی و قلابی است که خوانندگان را هم بدون توجه آنرا می خوانند و لذت هم می برند.

عرفان یک طریقت است . راهی است که با کتاب و سی دی و فیلم و دی وی دی و شمع و عود حاصل نمی شود. عرفا تمام زندگی عادی شان را فدای طریقتشان می کردند. جبون و بزدل هم نبودند. داستان شیخ نجم الدین کبری را حتما شنیده اید. چیزی که امروز به نام عرفان در جابه جای زندگی روزمره جریان دارد ، عرفان نیست. یک بازی است مثل دیگر بازی ها . اما باید قبول کرد که بازی جذابی است. لا اقل آمار فروش کتابهای کوئیلو این را نشان می دهد.



Friday, April 15, 2005
پيشنهاد ، نظر

نقل قول ...

تا مي توانيم نيكي كنيم ، آزادي را از هر چيز ديگر برتر بشماريم و به خاطر اورنگ پادشاهي هم به حقيقت خيانت نكنيم.
 لودويك وان بتهوفن

براي خود در خيالتان خلوتگاهي در بيابان بسازيد پيش از آنكه خانه اي در حصار شهر .بنا كنيد 
ج خليل جبران

حقيقت ما را توانگر نمي سازد ولي آزاد بار مي آورد
ويل دورانت

اي حلزون از قله فوجي بالا برو ولي آرام آرام.
آيزا


For All Seasons ...
Powered by Blogger Weblog Commenting by HaloScan.com