تأملاتي در باره وب لاگ و مركز گريزي و خيابان خالد اسلامبولي
1 – گمان مي كنم يكي از ويژگي هاي بارز و عمده ايراني ، فكر بسته و كوته نظري باشد. اكثر ايرانيان چشماني كم سو دارند ، فقط پيش پايشان را مي توانند ببينند و از درك موقعيت عاجز هستند و اين خاص طبقه خاصي نيست. سعه صدر چيزي است كه بسياري بهره اي از آن نبرده اند. دومين ويژگي بارز ايراني ، غوغاطلبي است . يعني هميشه بايد مطلبي وجود داشته باشد تا در بوق و كرنا شود و كاه از كوه ساخته شود و همه سر كار بروند. خصوصيت بزرگي است ، كوچكترين چيزها در ايران به معضلي لاينحل تبديل مي شود و ملتي را به خود مشغول مي كند. نمي خواهم نقب به گذشته بزنم و احضار ارواح كنم و پاي اين و آن را وسط بكشم ، همين حال هم ما را بس است. يك نفري ، رئيس جمهور كشوري را اعدام انقلابي مي كند ، نامش را بر خيابان ايران مي گذارند. حال كه به هزار دليل قرار است اين نام عوض شود ، يك عده با تحليل هاي نادرست و كوته انديشي مخالفت خود را اعلام مي كنند. پا را فراتر از حد مي گذارند رئيس جمهور جديد آن كشور را تهديد مي كنند كه چه ها مي كنند و ... شوراي شهر را كه هم فكر و هم مسلك خودشان است به ترس و بزدلي در برابر فشار دولت متهم مي كنند و از اين قبيل قضايا. وجود نيروهايي كه خود را اصولگرا مي نامند و خود را صاحب انقلاب و ايران و صاحب اختيار كشور مي دانند و حتي آنقدر تندرو هستند كه از رهبران خود نيز جلوتر مي تازند ، نشان از بي در و پيكر بودن ساختار حكومتي ما دارد. با بررسي و موشكافي انديشه هاي اين نيروهاي به اصطلاح اصولگرا خواهيم ديد كه در واقع نيروهايي هستند كه دچار جمود فكري هستند ، جمود را نمي توان اصولگرا يي ناميد. از آن گذشته اصول واژه اي است كه تعريف مشخصي از آن در جامعه ما وجود ندارد. گمان مي كنم جايي بايد باشد كه اين حركتها متوقف شود. جايي بايد باشد كه بگوييم بس است ، كافي است . هر چه كرديد دم نزديم ، تاختيد و هر چه خواستيد كرديد ، اما حالا وقت آرامش است « آ.ش.» من با وجود انديشه هاي مخالف ، مشكلي ندارم ، اما وقتي براي ابراز اين انديشه ها به ابزارهايي متوسل مي شوند كه در بر گيرنده خشونت و قوه قهريه و زور و ضرب است قضيه تفاوت مي كند . متاسقانه اين نيروهاي اصولگرا با برخورداري از اختيارات نامحدود كارشان به دخالت كردن در سياست هاي كشور هم كشيده شده و اين يك خطر است . تصور مي كنم اگر وضع به همين ترتيب پيش برود اين نيروها ماري شوند كه در آستين حكومت ما پرورش يافته اند.
2 – با وصفي كه از جامعه كردم ، اين مطلب روشن مي شود كه ما چرا اينقدر علاقه داريم دور هر چيز را مرز بكشيم و «اين » را از «آن » جدا كنيم . حتما بايد به هر پديده اي در يك چهارچوب بسته نگاه كنيم ، در غير اينصورت آن پديده برايمان قابل هضم نيست. آشنايي من با وب لاگ به سه سال پيش بر مي گردد . زماني كه اولين وب لاگها را ديدم . با خودم گفتم « چه چيز جالبي ، نظرت را مي نويسي ، بي دغدغه و افراد ديگر آنرا مي خوانند و نظرشان را مي گويند» همه ما كم و بيش چنين تصوري از وب لاگ داريم : محيطي آزاد و باز كه هر كس انديشه هايش را در آن بازگو مي كند. اگر كژي و ناراستي هم در آنهاست ، باز هيچكس نيست كه جلوي او را بگيرد . اين آزادي عمل مي دهد. شايد وب لاگ يكي از بارزترين پديده ها يي است كه آزادي بيان در آن به صورت كامل وجود دارد. زيرا وبلاگ مركزگرا نيست ، به هيچ نهادي وابسته نيست ، دغدغه اين و آن موقع نوشتن وجود ندارد.بزرگترين حسن وبلاگ هم همين بدون مركز بودن است. حال اگر عده اي تصميم بگيرند با تشكيل انجمني تحت هر عنواني ،وب لاگ نويسان را زير كنترل خود در آورند ، ديگر وب لاگ بزرگترين حسن خود را از دست مي دهد. ظاهرا اين حركت شروع شده است ، و اگر وبلاگ داراي مركز شود ، حال چه اين مركز انجمن وبلاگ نويسان باشد و هر چيز ديگر ، طبيعتا اين انجمن در صدد اين بر مي آيد كه قوانيني را وضع كند كه وبلاگ بايد داراي اين شرط و آن شرط باشد تا عضو شود و در اينصورت يك نوع محدوديت به وجود مي آيد كه آزادي عمل نويسندگان را محدود مي كند و ديگر وب لاگ از رسانه اي نامحدود به رسانه اي محدود تبديل مي شود كه شما باز مجبوريد در يك قالب و كليشه حركت كنيد و آزادي عمل خود را فدا كنيد. البته ظاهرا وجود محدوديت براي وبلاگها به مذاق خيلي ها خوش مي آيد ، زيرا از وجود انواع و اقسام وبلاگهايي كه محتواي غيرمتعارف دارند ناراضي اند. اما به نظر من وجود اين وبلاگها هيچ ضرري ندارد ، بلكه نشان دهنده اين است كه شما آزاد هستيد هر چيزي كه دوست داريد بنويسيد و خوانندگان هم مي توانند هر چيزي را مطابق سليقه شان پيدا كنند و بخوانند. اما محدود كردن وبلاگ ها براي دست اندر كاران حكومت هم مي تواند مفيد فايده باشد. چرا كه يكي از سركش ترين رسانه ها در حال حاضر وب لاگها هستند. اميد وارم وضعيت وبلاگها كماكان به همين صورت بماند و ما از اين آزادي براي گفتن حرفهايمان برخوردار باشيم.