غروب ديكتاتور
حتما موضع گيري هاي وب لاگي روي اين موضوع متمركز شده است كه صدام دستگير شد. خبري خوب ، يك ديكتاتور ،آدم كش و جاني ، طومار دورانش در هم پيچيده شده. حالا ديگر آن تركتازي ها ، آن بيداد و آن ستم ها پايان يافته ،كسي دستگير شده كه هيچكس را ياراي آن نبود تا با او درافتد.
دوراني كه گرگ بيابان در آن بزرگ شده از آن دورانهاي طلايي تاريخ است. چندين انقلاب ،چندين جنگ ، چندين كودتا و سقوط دو ديكتاتور را در زمان زندگي اش تا به حال ديده . صدام منفورترين ديكتاتور زمان مااست ولي نه آخرينش . اين هميشه به ياد ما مي آورد كه هميشه زمينه براي ظهور ديكتاتوري وجود دارد. بايد به هوش بود. « ديكتاتور ها بلاي آسماني نيستند ... ديكتاتور ها با حمايت مردم و همراهي قربانيانشان به وجود مي آيند»
مقاله اي ترجمه كرده بودم براي نشريه اي دانشجويي ، مصاحبه اي با ماريوبارگاس يوسا. آخرين جمله پاراگراف بالا از اين مصاحبه است. يوسا صريحا از نقش مردم در به وجود آمدن يك ديكتاتوري مي گويد. در اين مصاحبه يوسا در مورد رمان « سور بز» صحبت كرده بود كه در واقع وقايع آخرين روزهاي زندگي رافائل تروخيللو ، ديكتاتور خونخوار جمهوري دومينيكن است. اگر كتاب را خوانده باشيد آن خفت آخرين روزهاي زندگي ژنرال تروخيللو را مي دانيد. من موقع خواندن كتاب از شباهتي غريب كه بين تمام ديكتاتورها وجود دارد متعجب بودم . رمان سوربز را كه مي خوانيد انگار زندگي نامه صدام را مي خوانيد. فقط وقتي رمان را تمام كردم صدام هنوز دستگير نشده بود و پايان دو داستان با هم تفاوت داشت ،حالا با دستگيري صدام در شرايطي كه از رسانه ها پخش شده ، پايان دوداستان خيلي به هم شبيه شده و حالا مشخص است كه اگرچه ديكتاتور ها در محل هاي گوناگون و با نامهاي مختلف ظهور مي كنند ، روش همه شان يكسان است: سركوب مخالفان ، كشتار، خفقان . تروخيلو مخالفانش را شكنجه مي كرده به شديد ترين وجه و آنها را جلوي كوسه مي انداخته ، شبيه اين كارها را صدام با مخالفانش مي كرده ، تروخبللو آدمكش به خارج از كشور مي فرستاده تا مخالفانش را بكشد ، صدام هم چنين كارهايي مي كرده . اما هر ديكتاتوري ويژگي هاي خاصي هم دارد و ويژگي صدام جنگ طلبي او بود ، سه جنگ ، و به باد دادن سرمايه هاي خود و ديگر كشورها در جنگ و كشتن هزاران انسان بيگناه . خرد كردن شخصيت انسانهايي كه زير لواي ديكتاتور زندگي مي كنند ، ويژگي ديكتاتور هاست.
نقش آمريكا را در سقوط صدام نبايد نديده گرفت. بخشهاي اطلاعاتي امريكا در اينمورد نقشي به سزا داشته اند. آن سايه وحشت از سر مردم عراق كه عادت كرده اند به حكومت خودكامه صدام ، با كار اين نيروها برداشته شده است.
نقش آمريكا را در ظهور صدام هم نبايد نديده گرفت ،اصولا آمريكا در پيدايش و سقوط ديكتاتور ها نقش عمده اي دارد، ژنرال تروخيللو زير نظر نيروهاي تفنگدار دريايي آمريكا آموزش ديده بود و با حمايت آمريكا به قدرت رسيد ،با اسلحه و حمايت سيا هم كشته شد. يا شاه ايران ، كه بعد از 28 مرداد با حمايت مستقيم آمريكا و كودتا ي آمريكا و انگليس مجددا به قدرت بازگشت و تاثير حمايت آمريكا را از رفتنش در پيروزي انقلاب نبايد ناديده گرفت .
هنوز چند نيمچه حكومت ديكتاتوري در جهان باقي مانده اند، حكومت هايي كه ضد مردمي هستند ، اگر چه مانند صدام جاني نيستند، اما موانعي بزرگ در راه آزادي مردم كشورشان و پيشرفت هستند، كره شمالي ، بك جاي نام نبردني ، و دو سه كشور ديگر كه بايد به انتظار نشست تا غروب آنها نيز فرابرسد.