و زمين غريددددد
خواب به چشمهايم نيامد. خواب جايش را به قطره اي اشك داده بود. حتما تا صبح آن بازماندگان آوار زلزله ضجه زده اند ، لرزيده اند و كسي نمي داند ، شايد هم آرزو كرده اند كاش آنها هم زير آوار مي ماندند و اين فلاكت را نمي ديدند. قهر طبيعت ، خشم زمين يا هر چيز ديگري كه بناميمش ، اينبار فاجعه اي به بار آورده ، شهري را تقريبا ويران كرده ، بيشمار كشته و زخمي به جا گذاشته و چندين هزار نفر را داغدار كرده.
در خواب هستي ، خواب شيرين ، دم صبح ، ناگهان همه چيز مي لرزد ، زير و رو مي شود و چشم كه باز مي كني در دنياي ديگري هستي ، همه چيز ويران شده ، زير آوار ، خاك را كنار كه مي زني همه خوابند ، آرام ، تازه پي مي بري كه چه شده ، تنت مي سوزد ، نه از سرما ، از درد . گيج كننده است. دست روي سرت مي گذاري و فرياد مي زني :چررررررررررررررررا؟
به نقشه پهنه بندي خطر نسبي زلزله در آئين نامه 2800 زلزله ايران كه نگاه مي كنيد ، مي بينيد كه بيش از 95 در صد مساحت ايران را مناطق با خطر زلزله خيزي زياد تشكيل داده است. بم ، كه اينبار با زلزله 6.3 ريشتري تقريبا ويران شده است در چنين منطقه اي قرار دارد . منطقه با خطر نسبي زياد يعني بايد براي احداث ساختمان ، تدابيري را براي زلزله انديشيد. اما زلزله هفتاد درصد ساختمانها را با خاك يكسان كرده. اين فاجعه اي ملي است ، اما از بعد ديگر نيز بايد به آن انديشيد. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم در مركز خطر هستيم . ايران زلزله خيز است. اما اين تن هيچكس را نمي لرزاند. بايد حتما زلزله اي بيايد ، شهري ويران شود . خسارات بيشمار وارد شود و بازهم كسي به خود نيايد. مسؤولين بي حميت كشور ما ، هرگز در صدد اقدامي كارامد براي جلوگيري از خسارات سنگين در اثر زلزله بر نيامده اند.هنوز در احداث خانه ها اصول اوليه ناديده گرفته مي شود. در خارج از تهران ، به خصوص در روستاها ، اين وضع فاجعه است. كشورهايي مانند ژاپن با اقداماتي قابل توجه و هزينه هاي بسيار توانسته اند آسيب هاي ناشي از زلزله را به نزديك صفر برسانند. اما هنوز در ايران اتفاق اصولي در اين مورد نيفتاده است. هنوز بايد چنين فجايعي رخ دهد .
خانه هاي خشتي به هيچ وجه براي سكونت مناسب نيستند ، خانه هايي كه با مصالح بنايي احداث مي شوند بايد حداقل داراي كلاف بندي فلزي يا بتني باشند ، در غير اينصورت اين خانه ها خطري بالقوه هستند. خوابيدن زير سقف اين خانه ها يعني خود را به كام مرگ فرستادن . اما از آنجائي كه آينده نگر نيستيم ، همان جلوي خودمان را هم به زور مي بينيم و به ده ها دليل روان شناختي و جامعه شناختي ديگر ، اين خطر را ناديده مي گيريم. اگر دقيق به تصاوير آوارهاي بم نگاه كنيد و خانه هايي را كه سقفشان نريخته ببينيد خواهيد ديد كه اين ساختمان ها حداقل داراي يك اسكلت ساده فلزي هستند. ويران شدن هقتاد درصدي شهري ، با زلزله 6.3 ريشتري يك فاجعه است. چنين تخريب وسيعي شايد با زلزله اي با بزرگي بيش از اين قابل قبول باشد ، اما زلزله 6.3 ريشتري ، هيچ تناسبي با اين حجم تخريب ندارد.
باز به فكر آن مادري مي افتم كه فرزندش را از دست داده ، و كودكي كه ديشب را تا صبح از سرما لرزيده است و خودم كه راحت در اينجا نشسته ام و مي نويسم ، و از خودم مي پرسم كه مقصر كيست؟
اينطور كه شنيده ام ايرج بسطامي خواننده خوب موسقي سنتي هم جزو قربانيان بوده است. خاطره هاي خوبي از صداي بسطامي دارم ، يادش گرامي.